-
«می دانم چه کسی بهای آن را می پردازد»
«می دانم چه کسی بهای آن را می پردازد» «می دانم چه کسی بهای آن را می پردازد» (داریوش عبدالهی فرد) ۹۸/۱۰/۲۵ جنگ می آید می کوبد و نمی شناسد آن را که [...] ادامه مطلب
-
غنچه ی پژمرده
غنچه ی پژمرده غنچه ی پژمرده داریوش عبدالهی فرد ۹۸/۱۰/۲۳ آه از این همه غم تاریکی رخت بر بسته ز شهرم نیکی باغبان در چه هوا بود امسال که در این [...] ادامه مطلب
-
تاریخ درد خود را می نگارد!
تاریخ درد خود را می نگارد! تاریخ درد خود را می نگارد! (داریوش عبدالهی فرد) ۹۸/۱۰/۲۱ در ناخود آگاه این زمان سرد تاریخ درد خود را می نگارد! و ما بی [...] ادامه مطلب
-
کجاست برف امید؟
کجاست برف امید؟ کجاست برف امید؟ (داريوش عبدالهى فرد) ٩٨/١٠/١٨ از اين سموم كه بر باغ آرزو بگذشت از اين دى جانسوز و خانمانسوزى كه پس از اين خزان [...] ادامه مطلب
-
همیشه می شود در بهار قدم زد
همیشه می شود در بهار قدم زد همیشه می شود در بهار قدم زد (از داریوش عبدالهی فرد) نشستن روی یک صندلی خاص “در یک کافه” دود کردن سیگار های پی در پی [...] ادامه مطلب
-
یلدا
یلدا یلدا (از داریوش عبدالهی فرد) امشب بساط جشن و سرور است برقرار پاییز کرده رحل اقامت از این دیار «یلدا » ست نامِ این شب ظلمانی و بلند دیو سیاهِ [...] ادامه مطلب
-
مرگ را باور نکن
مرگ را باور نکن مرگ را باور نکن (داریوش عبدالهی فرد) مرگ را باور نکن … مرگ حس زندگی است باور پایندگی است حس بودن با خداست بنگری از نیک و بد [...] ادامه مطلب
-
دلِ نافهم
دلِ نافهم دلِ نافهم . (از داریوش عبدالهی فرد) اين دل نافهم را هی من نصيحت كرده ام روز و شب مى نالد او : آخر چرا ، آخر چرا؟ او شکایت دارد از [...] ادامه مطلب
-
این گرانی به نفع مسکین است
این گرانی به نفع مسکین است این گرانی به نفع مسکین است داریوش عبدالهی فرد ۹۸/۸/۲۶ از افاضات شیخ ما این است: «این گرانی به نفع مسکین است» شیخ والا [...] ادامه مطلب
-
گریه و خنده
گریه و خنده گریه و خنده (داریوش عبدالهی فرد) گریه و خنده ، غم و شادی ما جفت هم است هر که با گریه نخندد ، یه جو از عقل کم است گرکه اول به جهان [...] ادامه مطلب