• شنبه تا چهارشنبه عصرها
  • تلفن نوبت دهی ۰۴۱-۳۵۵۳۳۴۸۵ ، ۰۴۱-۳۳۲۰۴۸۱۸
  • ایمیل dr.abdollahifard@gmail.com

«تبلور جهان بینی سهراب ، در اشعار او» قسمت ۲

  • «تبلور جهان بینی سهراب ، در اشعار او» قسمت ۲

    «تبلور جهان بینی سهراب ، در اشعار او» قسمت ۲

«تبلور جهان بینی سهراب ، در اشعار او» قسمت ۲

🍀🍀🍀
«تبلور جهان بینی سهراب ، در اشعار او» قسمت ۲
(داريوش عبدالهى فرد) .
🍀
به مهمانی دنیا می رود و دشت اندوه را می بیند،
در باغ عرفان وایوان چراغانی دانش سیری داشته و از پله مذهب بالا می رود و ته کوچه شک و هوای خنک استغنا را درک و شب خیس محبت را در دیدار کسی در آن سر عشق حس می کند و با جهان بینی بهره مند از جستجوی هوشمندانه اش شک و یقین را تجربه می کند و دیده هایش را در شاهکارش «صدای پای آب » به بیانی زیبا به تصویر می کشد :
🍀
چیزها دیدم در روی زمین
کودکی دیدم ماه را بو می کرد
🍀
قفسی بی در دیدم
که در آن روشنی پرپر می زد
نردبانی که از آن ،
عشق می رفت به بام ملکوت
🍀
من زنی را دیدم ،
نور در هاون می کوبید
ظهر در سفره آنان نان بود ،
سبزی بود ،دوری شبنم بود
کاسه داغ محبت بود
🍀
من گدایی دیدم
در به در می رفت ، آواز چکاوک می خواست
🍀
و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز
بره ای را دیدم ،بادبادک می خورد
🍀
من الاغی دیدم ، ینجه را می فهمید
در چراگاه نصیحت ، گاوی دیدم سیر
🍀
شاعری دیدم هنگام خطاب
به گل سوسن می گفت شما
من کتابی دیدم ،
واژه هایش همه از جنس بلور
کاغذی دیدم ، از جنس بهار
موزه ای دیدم ، دور از سبزه
مسجدی دور از آب
🍀
سر بالین فقیهی نومید،
کوزه ای دیدم لبریز سوال
قاطری دیدم ، بارش انشا
اشتری دیدم ،
بارش سبد خالیِ پند و امثال
🍀
عارفی دیدم ، بارش تننا ها یا هو
🍀
من قطاری دیدم ، روشنایی می برد
من قطاری دیدم
فقه می بردو چه سنگین می رفت
من قطاری دیدم ،
که سیاست می برد و چه خالی می رفت

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها