-
دکتر، کمی بخند! رحیم قمیشی
- یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳
- یادداشت های دیگران
دکتر، کمی بخند! رحیم قمیشی
دکتر، کمی بخند! رحیم قمیشی
در رثای دکترهای جانباخته، وثوقیکیا، محمدی، منصف، کوچکینیا، ربیعی، شیخ مردای، پیروی و همه پزشکان، پرستارها و کادر درمانی که جان عزیزشان را فدا میکنند تا سلامت را برای ما به ارمغان بیاورند.
خانمهای فداکار و مهربان
آقایان ایثارگر و دوست داشتنی
آقای دکتر!
ما روزهاست بیرون نرفتهایم، تا کارِ تو را بیشتر نکنیم، تا نفسات تنگتر نشود، تنات خستهتر نشود. میدانستیم خستهای، میدانستیم وقت استراحت نداری، میدانستیم کمرت درد گرفته، پاهایت دیگر نای ایستادن ندارند.
ما نمیدانستیم قلبات میایستد…
آقای دکتر!
به شوخی به پرستارها گفتی انگار خودت داری مریض میشوی، تب کردی، گفتی از خستگی است، سرفه کردی گفتی چیزی نیست… آزمایشات که مثبت شد هنوز کار را تعطیل نکرده بودی. میگفتی اشتباه شده. دستهای ما لرزید، تو نه. ما رنگمان عوض شد، تو نه! تو به ما تنها خندیدی!
آقای دکتر!
آن بیمار که دویدی سمتاش یادت هست، گفتی مثل مادرم است، حتما دلت برای مادرت تنگ شده بود، دکتر آن بیمار زنده ماند، همینکه دستش را گرفتی تو، جان گرفت. دیدی چه خندید.
وقتی به او گفتیم تو رفتهای، و دیگر نمیآیی، باور نکرد. مات ماند، رنگش سفید شد، چقدر اشک ریخت…
مثل ما، انگار پسرش رفته. فکر کرد جانش رفته.
آقای دکتر!
گفته بودی مراسمی نگیریم برایت، نگرانمان بودی، نمیشد هم بگیریم. گفته بودی هزینه مراسم را خرج بیماران کنند، بیماران خواسته بودند تنها تو خوب شوی. گفته بودی بیامکانات هم باید تا سر حد جان کار کرد، گفتی نمیشود جواب بیمارها را ندهیم. بی امکانات هم جواب همه را دادیم. دکتر، شش صبح آمدی تا نیمه شب ماندی… همه دیدیم، اخبار گوش نکردی، خانوادهات را ندیدی، هر بیمار که مرخص شد، نفسی عمیق کشیدی، خندیدی!
آقای دکتر!
گفتند تو را هم مثل بیمارهای دیگر، تنهایی خاک سپردند، بردند عمق خاک، مبادا ویروساش بیاید بیرون... نگفتند تو پر از انسانیت بودی، پر از مهربانی، پر از صبوری، پر از دلسوزی. نگفتند بگذارند نهالی درآید آنجا، درختی شود تنومند. ما را یاد آورد مردانگیات را، ما را یاد آورد ایستادگیات را، ما را یاد آورد مردمداریات را، ما را یاد آورد ایثارت را…
آقای دکتر، خانم دکتر!
سالها از جنگ گذشته، فکر کردیم نسل آن بچهها تمام شده. فکر کردیم دنیا نزاییده مثل آن دلاوران باز، فکر کردیم دنیا مانده بهدست نامردها…
تا شما را دیدیم!
دیدیم دنیا هنوز جاهای قشنگی دارد
دیدیم دنیا هنوز مردان بزرگی دارد
دیدیم مردان عمل چه در دلها میروند
مردان خدا را باز دیدیم
این بار در لباس سفید
- Bağ in iran، ارتوپد خوب، ارتوپد خوب در ایران، ارتوپد خوب در تبریز، ارتوپدی اطفال، ارتوپدی چیست، اشعار دکتر عبدالهی فرد، بهترین ارتوپد، بهترین پزشک ارتوپدی، درمان استئوتومی، درمان انحراف زانو، رزرو نوبت دکتر عبدالهی فرد، گچ گیری در تبریز، متخصص ارتوپدی، متخصص ارتوپدی در ایران، متخصص ارتوپدی در تبریز، مطب دکتر عبدالهی فرد